چه حس قریبی/غریبی

ساخت وبلاگ
پسربچه ای مشغول درست کردن قلعه شنی در کنار ساحل بود که ناگهان سنگ بزرگی را سد راه خود دید. هرچه تلاش کرد نتوانست آن را کنار بزند، و از فرط ناامیدی به گریه افتاد. پدرش گفت: پسرم چرا از همه توانت استفاده نکردی؟ پسرک: همه تلاشم را کردم ولی موفق نشدم‌. پدر: نه، تو از همه امکانات در دسترست استفاده نکردی، چون از من درخواست کمک نکردی. سپس خم شد و سنگ را از سر راهش برداشت. "اگر خوب به اطراف خود بنگرید، درخواهید یافت که دستان یاری بخش خداوند بسوی شما دراز است، امید خود را از دست ندهید...

+ نوشته شده در  چهارشنبه سوم آبان ۱۳۹۶ساعت 0:11&nbsp توسط سعید  | 


اینم شرح حال خیلی از عشقای امروزیه!...
ما را در سایت اینم شرح حال خیلی از عشقای امروزیه! دنبال می کنید

برچسب : قریبیغریبی, نویسنده : slaoevied بازدید : 270 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 5:16